هفتمین نشست کتابخوانی کتابخانه در هفده مرداد ماه 97 برگزار شد. در این نشست، سه نفر از اعضاء کتاب خوانده شده را به دوستان خود معرفی نمودند.
بند انگشتی، نویسنده: هانس کریستین، ناشر: شیر محمدی ، توسط خانم نسرین اندربای معرفی شد.
در زمانهای بسیار دور و در مملکتی غریب زنی زندگی میکرد که همواره آرزو میکرد تا بچهای داشته باشد امّا به آرزویش نمیرسید. او سرانجام به نزد ساحرهای رفت و از او پرسید: من بسیار مایلم که بچهی کوچولویی داشته باشم تا به او محبت نمایم و دوستش داشته باشم بنابراین آیا میتوانی چارهای بیندیشی و به من بگویی که از کجا میتوانم آن را بیابم؟
کلاغ تشنه و سایر داستان ها، مترجم و بازنویس: بهزاد قلانی، انتشارات: غنچه، توسط خانم عفراء کنعانی معرفی شد. روزی روزگاری یک کلاغ از تشنگی در استانه ی مرگ بود که بر سر یک کوزه ی آب اومد که در ظاهر پر از آب بود. اما وقتی که کلاغ سرش و برد داخل کوزه تا آب بخورد دید که آب کمی داخل کوزه است و هرکار میکند نمیتواند از آن آب بخورد و هرچه هم خودشو بطرف آب کشید بازهم نتونست. ناگهان فکری بسرش زد و یک سنگ ریزه برداشت و داخل کوزه انداخت. در نهایت، او دید که با سنگ ریزه هایی که داخل آب انداخته بود. توانست آب بخورد.او با صبر و فکر و حوصله تونست تنشگی اش را برطرف کند.
شنل قرمزی، نویسندگان: یاکوب و ویلهم گریم، انتشارات هیربد، توسط خانم هانیه احمد خواه معرفی شد.
یك روز مادر شنل قرمزی یه سبد میوه به شنل قرمزی داد تا برای مادربزرگش ببره. ناگهان گرگی جلوی راهش سبز شد و از شنل قرمزی پرسید كجا میره. شنل قرمزی هم براش توضیح داد. تو این فاصله گرگ بد جنس با سرعت دوید سمت خونه مادربزرگ تا اونو بخوره. ولی مادربزرگ خونه نبود. بنابراین لباس مادر بزرگ رو پوشید تا شنل قرمزی رو بخوره. ولی مادربزرگ از راه رسید و گرگ بدجنس رو فراری داد.