کتابخانه گزیر

کتابخانه راسخ گزیر

ارسال شده توسط کتابدار گزیر در فوریه - 16 - 2020 0 دیدگاه

چهاردهمین دوره مسابقه قصه گویی کتابخانه گزیر 

طی این رقابت که با حضور ۲۳ نفر از اعضاء کودک و نوجوان کتابخانه راسخ برگزار گردید ،  ۵ قصه گو با نام های فاطمه زارعی  با موضوع قصه  عارف دانشمند, علی خوش دامن با موضوع  ملانصرالدین, خدیجه جنکوکه با موضوع  نخودی پیتزای فلفلی, فاطمه احمدی با موضوع شیشه عمر دیو, صلاح الدین آذری با موضوع  پسر پادشاه به بیان داستان های شیرین خود پرداختند.

زیبا ترین قصه توسط فاطمه زارعی

خلاصه ی قصه :

مردی در غار زندگی می کرد او در طول روز یا کتاب می خواند یا عبادت خدا می کرد مردم باخبر شدند یک دانشمند وسط کوهی زندگی میکند مردم پیش آن دانشمند رفتند و گفتند از دست حاکم آزار و اذیت داریم.بعد از چند روز حاکم دید که مردم به پیش دانشمند میروند او هم تصمیم گرفت که پیش او برود حاکم سلام کرد ودانشمند جواب سلام او را داد ولی سرش را پایین گذاشت حاکم به دانشمند گفت چرا جواب سلامم را دادی ولی سرت را پایین انداختی دانشمند گفت چون تو دوستان مرا آزار و اذیت  می دهی  بعد از آن روز حاکم شهر با مردم دوست شد و دوستی حاکم و مردم در شهرهای دیگر هم پیچید .

IMG_20200216_190341IMG_20200216_185551

 

سیزدهمین دوره مسابقه قصه گویی کتابخانه گزیر 

طی این رقابت که با حضور ۴۰ نفر از اعضاء کودک و نوجوان کتابخانه راسخ برگزار گردید ،  ۱۲ قصه گو با نام های  فردوس احمدی با قصه خدمتکار, فاطمه هاشمی با قصه مرد فقیر, حنا صالحی زاده فرد پسر فقیری که تاجر شد, عاطفه بارچاهی با قصه طوطی و کلاغ, فاطمه احمدی با قصه پارچه فروش, ماریه احمدی با قصه معلم مهربون, مایسا چکاه با قصه آلیس, نور الدین بنام با قصه پادشاه کچل,  عرفان احمدی زاده با قصه خیاط, ابراهیم نیازمند با قصه سینا و مادرش, علی خوش دامن با قصه مرد باهوش, علی صالحی زاده فرد با قصه حسن کچل به بیان داستان های شیرین خود پرداختند.

زیبا ترین قصه توسط علی خوش دامن

خلاصه ی قصه :

دو دزد مردی را که طلا و پولی همراهش بود میگیرند و در کیسه ی می اندازند او مرد باهوشی بود. دزدان بین راه خسته و تشنه   به سرچاه برای نوشیدن آب می روند مرد عابری از آنجا گذشت چشمش به کیسه ی افتاد  درون کیسه  مردی بود گفت اینجا  چه میکنی مرد باهوش  گفت  مرا به قصر پادشاه میبرند  ولی من قصر پادشاه را دوست ندارم  (نگفت که مرا دزدیدن )  مرد عابر گفت  قصر را خیلی دوست دارم. مرد باهوش گفت بیا جای من به قصر پادشاه برو او  از کیسه  بیرون آمد و مرد عابر  به درون کیسه  به جای مرد باهوش رفت دزدان کیسه خود را برداشتند و در بیابان وقتی کیسه را باز کردند  مرد دیگری درون کیسه یافتند که همراه ش طلا و پولی نبود و او را در بیابان رها کردند

نتیجه ی قصه :

با فکر درست می توان به چیزهای  خوبی رسید .

IMG-20200122-WA0031IMG-20200122-WA0029

 

 

 

دوازدهمین دوره مسابقه قصه گویی کتابخانه گزیر 

طی این رقابت که با حضور ۳۲ نفر از اعضاء کودک و نوجوان کتابخانه راسخ برگزار گردید ، ۹  قصه گو با نام های  فاطمه ساربانی نیا با قصه پیرزن و پیرمرد روستایی  , ماریه احمدی با قصه شهر بازی جنگلی   , عاطفه بارچاهی با قصه کیف جادویی, سنا سخی با قصه بانوی رنگین کمان, عایشه زارعی با قصه سه بچه خوک, علی خوش دامن با قصه شیر و موش, محمد آرمون با قصه  انگشتر پیرزن, مهدیه  محمودی با قصه به هیچ غریبه ای نباید اعتماد کرد   , فاطمه زارعی با قصه مادر خدمتکار پادشاه  و پسر سرباز پادشاه   به بیان داستان های شیرین خود پرداختند.

 

زیبا ترین قصه توسط علی خوش دامن

 

خلاصه ی قصه :

شیری در جنگل تازه  شکار کرده بود و موش با دم شیری که خوابید بود  بازی کرد شیر به موش گفت حیف که سیرم و اگر نه تو را می خوردم یک روز شیر در دام صیاد افتاد و با صدای بلند می گفت کمک کمک موش صدایش را شنید و به کمک شیر رفت و دام را با دندان های تیزش پاره کرد و شیر را نجات داد .

نتیجه ی قصه :

حیوان های  کوچک هم می توانند مفید باشند.

 

IMG-20200101-WA0026 IMG-20200101-WA0027

 

 

 

 

 

یازدهمین دوره مسابقه قصه گویی کتابخانه راسخ گزیر

 

طی این رقابت که با حضور ۳۰  نفر از اعضاء کودک و نوجوان کتابخانه راسخ برگزار گردید ، ۱۲ قصه گو با نام های  مایسا چکاه  قصه ی مادر سر به هوا, عسل کوهی قصه ی طمع کار  , عاطفه بارچاهی قصه ی  دختری که روی سرش ماه در می آید, عایشه جنکوکه قصه ی  هنسل و گرتل, فاطمه بازیار قصه ی شنگول و منگول, محمد آرمون قصه ی  شنگول و منگول, فاطمه احمدی قصه ی  ابو علی سینا, عاطفه آذری قصه ی دوتا دروغ  , فاطمه ساربانی نیا قصه ی  مرد کشاورز  , فاطمه زارعی قصه ی شنل قرمزی  , فاطمه زارعی قصه ی میمون کوچولو  , اسماء ساربانی قصه ی روباه و کلاغ به بیان داستان های شیرین خود پرداختند .

زیبا ترین قصه توسط فاطمه احمدی

خلاصه ی قصه :

دختر داستان ما همیشه بر پشت گاو سوار می شد یک روز از روی گاو  افتاد و پایش پیچ خورد هیچ پزشکی نتوانست او را درمان کند و ابو علی سینا با فکرش توانست آن را درمان کند ابو علی سینا  گفت یک گاو خیلی خیلی چاقی را بیاورید و روی مچ پایش بزارید با هر نفسی که گاو می کشد پای دختر جا میرفت تا زمانی که پای دختر خوبه خوب شد.

نتیجه ی قصه :

با علم میتوان هر کار را انجام داد.

IMG_20191203_183031IMG_20191203_180018

دیدگاه خود را بنویسید


  • RSS
  • Delicious
  • Digg
  • Facebook
  • Twitter
  • Linkedin
  • Youtube

جستجو

مطالب محبوب

بخش نوجوانان

در این بخش منابع و سایت های مرجع زبان برای ...

مسابقه بزرگ اطلاعات عمومی ویژه روز دختران

کتابخانه راسخ گزیر به ­مناسبت روز دختران اقدام به برگزاری ...

مسابقه ی عکاسی در گزیر

فرصتی استثنایی جهت به اشتراک گذاشتن عکسهای خود با شرکت ...

کلاس های تقویتی دبیرستان و تست کنکور

بدینوسله به اطلاع کلیه داوطلبان آزمون سراسری سال 94 می ...

رتبه های برتر کنکور گزیر

دست اندرکاران کتابخانه عمومی مشارکتی راسخ گزیر ضمن ارج نهادن ...