موضوع: نزدیک شدن به خدا
دوتا دوست به نام سارا و فاطمه بودند فاطمه به سارا می گوید بیا برویم امشب خانه ما سارا هم قبول می کند و به خانه فاطمه میروند وقتی که در خانه آنها بودن اذان می گوید و فاطمه بلند می شود تا نماز بخواند سارا می گوید می خواهی چه کار کنی گفت نماز بخوانم چون اذان گفته است اما خانواده سارا نماز نمی خواندند و سارا هم بلد نبود نماز بخواند دوستش به سارا می گوید بیا تا نماز خواندن را به تو یاد بدهم سارا هم همراه دوستش وضو می گیرد برای خواندن نماز و بعد از تمام شدن نماز سارا به دوستش گفت من هنگامی که نماز میخواندم یک حس خیلی قشنگی داشتم که تا حالا این حس زیبا را تجربه نکردم فاطمه به او گفت چون در نماز داشتی با خدا حرف میزدی این حس نزدیک شدن به خدا هست . کم کم فاطمه به سارا قرآن خواندن را هم یاد می دهد و چند روز قبل از رمضان فاطمه به سارا گفت ما در رمضان نماز تروایح می خوانیم و دور هم در حلقات قرآنی شرکت میکنیم .و یک روز سارا در جلو پدر و مادرش می نشیند و قرآن را می خواند پدر و مادر سارا تحت تاثیر قرآن خواندن او قرار میگیرند سارا به خانوادهاش نماز خواندن را هم یاد میدهد . یک دختر ۱۰ ساله دوستش را و یک فرزند خانواده ش را به خدا نزدیک میکنند.