برگزاری نشست روان خوانی
قوهای وحشی
مولف: هانس کریستین آندرسن
مترجم: بیژن نامجو
انتشارات: قدیانی
روزی روزگاری در سرزمین دور، شاه و ملکه ای بودند که یازده پسر و یک دختر داشتند. این خانواده زندگی خوش و راحتی داشتند. بچه ها در ناز و نعمت زندگی میکردند. اما روزی رسید که خوشی و راحتی آنها تمام شد. مادر بچه ها مرد و آنها تنها شدند. دختر کوچک سعی می کرد جای مادرش را پر کند. او برای برادرهایش قصه می خواند و آنها را سرگرم می کرد برادرها دور تا دور خواهر کوچکشان می نشستند و به قصه های خواهرشان گوش می دادند.